برای اعتراف به کلیسا می روم
رو در روی علف های روییده بر دیوار کهنه می ایستم
و همه ی گناهان خود را یک جا اعتراف می کنم
بخشیده خواهند شد به یقین
علف ها بی واسطه با خدا سخن می گویند !!!
حسین پناهی
*آی فلانی من بخشیده خواهم شد ؟!
۱.
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت !
۲.
* هر کجا هست خدایا به سلامت دارش ...
شنبه
یکشنبه
دوشنبه
سه شنبه
چهار شنبه
پنج شنبه
جمعه
شنبه
یکشنبه
دوشنبه
...
...
شنبه
یکشنیه
...
...
...
«این چنین می گذرد ؛
روز و روزگار من !
من روز را دوست دارم
ولی ٬
از روزگار می ترسم!»*
*:حسین پناهی
هنگامی که خداوند منتظر است
تا معبدش از عشق برپا شود،
انسان ها سنگ های آن را می آورند .
رابیندرانات تاگور / ماه نو و مرغان آواره
بارها نوشتم و بارها خوندید و بارها چند خطی نوشتید که بدونم خوندید ... این بار نوشتم که فکر کنید !
گرما زده
با غبار تابستان
عابران فصل های بی باران
به آبادی پاییز رسیده ایم.
افسوس
ما مبتلایان عاد ت
طاعون زدگان شهرهای بی سبزه
با اولین باران
به زیر چترهای سیاه
پناه آوردیم.