من بودم

و شدم

نه زان گونه که غنچه ای

                                 گلی

یا ریشه ای

                که جوانه ای

یا یکی دانه

                که جنگلی

راست بدان گونه 

که عامی مردی ، شهیدی

تا آسمان بر او نماز برد 

مرا دیگر گونه  خدایی می بایست

شایسته ی آفریننده ای

که نواله ی ناگزیر را

                          گردن 

                                  کج نمی کند ،

و  خدایی

دیگر گونه آفریدم .

احمد شاملو / ابراهیم در آتش      

نظرات 17 + ارسال نظر
صادق شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:02 http://restart.blogsky.com

خیلی ذوق زده شدم وقتی دیدم که اجازه نظرخواهی دادید
ایشالله سر فرصت نظر میذارم

انشاءالله
ما ! هم از دیدن شما ! خوشحالیم !

حنیف شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:58 http://windshadow.persianblog.com

چقدر این شعر رو دوست دارم ... آه ای اسفندیار مغموم تو را آن به که چشم فرو پوشیده باشی ... شاد باشی

اسفندیار مغموم !!!!
ترکیب دوست داشتنی من ...

/ شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 21:03 http://xyz3.blogsky.com

واقعیت اینه که ما توی ذهنمون همه چیز رو اونجوری که می خوایم خلق میکنیم حتی خدا رو.

نمی پذیریم رویا ، رویاست
چگونه بپذیریم حقیقت ، حقیقت است !

عمو هندونه شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 21:26 http://hendoone.blogsky.com

سلام
مرسی ! مثل همیشه باز هم لذت بردم !
همیشه از این بارون ها بخوره تو صورتمون
زت زیاد

صادق یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 00:59 http://restart.blogsky.com

خدا
واژه ای که شاید در اوج بتوان بهتر درکش کرد...

شاید
ولی چه خالی بی پایانی !

عاشق تنها یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:44 http://dardeshgh.blogsky.com

سلام به تو دوست عزیز وب لاگ زیبا و جالبی داری اگر وقت کردی یه سری به من هم بزن من در وبلاگم در رابطه با سکس در عشق صحبت می کنم البته نه اون سکسی که شما فکرشو می کنید با یک بار دیدن و خواندن مطالب به حرف من میرسی دیگه سرتو درد نمیارم منتظرتم (نظرات شما هاست که مطالب این وبلاگ رو می سازه)

قبلا برای کسانی که از این نظرات می گذاشتند متاسف میشدم ... الان برای خودم ...

من یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 15:04

هیچ امید رستگاری نیست؟ آری نیست...

نیست ؟!

م.بهتاش یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 16:03 http://sunset.blogsky.com

مچکر.

خواهش می کنم

نرگس دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 00:33 http://www.rozaneh1001.blogsky.com

چی بگم خدارو خوش بیاد خانمی؟

صادق دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:27 http://restart.blogsky.com

در جواب نرگس:

چیزی بگو که آینه خسته نشه از بی کسی
غزل بشن گلایه ها، نه هق هق دلواپسی

ناتاناییل دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 22:22 http://www.6200.persianblog.com

...... قشنگ مینویسی.همشو خوندم.:)

چرا :) ؟!

و امامن سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 18:58 http://pooshal.blogsky.com

ممنون زیبا بود

صادق سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 20:16 http://restart.blogsky.com

(در مورد یادداشت "گل"):
گل را تو به آن گویی کز عشق معطر شد
آن گل که فقط گل بود، در حادثه پرپر شد
...

صادق جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:43 http://restart.blogsky.com

برای یادداشت «شب»:

نگو قحط «نور»ه اینجا
عاشقامون، خود «نور»ند

کبریت های صاعقه
پی در پی
شب را کمرنگ می کند .

من جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 17:38

در سالگرد شاملو چه کردی?

برامون بگو لطفا!

هر کوه با سنگی آغاز می شود
و هر انسان با دردی ...
******* شاملو رفت تا بچه های نسل ما بیشتر اجازه !!! داشته باشند که ازش بدونند ... که ۱۰ ها نفر عین من یادشون بیاد دیگه رفته ... دیگه اگه کسی قراره ازش بخونه اون کس خودش نیست ... که دیگه بامداد فریاد نخواهد کرد ... « منم بامداد خسته » ... به قول آیدا « روحش از قفس تن آزاد شد » ...
شاید مرگش باید بهش اجازه ی بودن می داد ...
برای سر خاک رفتن وقت زیاده ....
***
شاید باید براش چند کلمه ای خوند .. از خودش برای خودش ...
مرا تو بی سببی نیستی
به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل !
ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب
از دریچه ی تاریک
کلام از نگاه تو شکل می بندد
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی ...!!!

الهام شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 00:38 http://vahmesabz

نظر خواهی را می ذاری .بر می داری .نمی دونم دید تو نسبت به این قسمت چیه (حتی برای خودم).ولی من وقتی نظرات را باز می کنم همیشه دنبال اسم تو می گردم واز دیدنش خوشحال. گفته بودم من تو رو(وبت را) قبل از اینکه وب بنویسم می شناختم . از روی یه احساس ...شاید. وقتی نوشته ای رو تو وبت می خونم ومی بینم اخرش مرجعی داده نشده وحس می کنم خودت نوشتی وچنین خوب حس خوبی بهم دست می ده.ذوق زده می شم کمی. مخصوصا اینکه .....برایت آرزوی روزهای شاد وسبزی را دارم. روزهایی که شاید یه روزی پیدا بشن وشاید اگه یه جور دیگه نگاه کنیم هستند وتوان دیدنش را نداریم.موقف باشی باران.
زمین باران را صدا می زند
وتو به شیوه باران
پر از طراوت تکراری

وقتی تو نیستی
حرف های زیادی هست برای گفتن با تو
و در حضورت
تنها ، تشنه ی شنیدنم
اما تو ، در سکوت ، با نگاهی عمیق به من می نگری
و من شرمسارانه خاموش می مانم
******
چه کنم ؟!
نباید حرف های بیهوده ام
لحظه های تو را به باد دهند
اگر در اسارت این همه اندوه نبودیم
همه چیز خنده بر لب هایمان می نشاند
لرمانتف ...
******
حسمون کاملا مشترکه ...
وجود دوستانی مثل تو تنها بهانست برای بودن نظر خواهی ...

پویا سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 14:03 http://pesareshikamo.blogsky.com

http://shamlo.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد