سخت هست اما ناممکن نیست
نظرات 22 + ارسال نظر
پیام دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 16:31 http://payamra.com

تا اون چیز چه باشد و ایا نفسی مانده باشد یا نه .... ؟

صادق دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 17:26 http://restart.blogsky.com

«سختی» و «آسانی»
چه کسی به این واژه‌ها معنا میدهد؟!!

من ... حالا بگو منی که تو می شناسی یا منی که من می شناسم ... منی که من می شناسم یا منی که واقعا هستم ...
صادق عزیز ... کلمات را رها کن ... زندگی در بند معنا است نه کلمه ...
زندگی را باید زندگی کرد نه تفسیر ...

حنیف دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 18:38 http://windshadow.persianblog.com

خیلی وقته زیر بارون ندفتم . دلم لک زده برای خیس شدن زیر بارون...

منم دلم یه بارون می خواد
شاید یه رگبار تابستونی ...

سجاد دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 20:44 http://paknevis.com/weblog

سلام. شروع کن پس :)

من خیلی وقته شروع کردم ...

مهسا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 22:28 http://www.mahsamehr.persianblog.com

دوست عزیزم فاصله ها را چه می کنی؟فراموش؟

و به لبخندی می توان فاصله هارا برداشت ...

نرگس سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 00:46 http://www.rozaneh1001.blogsky.com

من ازین کلمه خیلی بدم میاد.سختتتتتتتتتتت

مبارزه هر قدر صعب
صعود را ادامه بده
شاید ؛
قله تنها در یک قدمی تو باشد
دیانا وست لیک

گمشده سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:47 http://lost.blogsky.com

...اما گاهی آسان است و ممکن نیست...

نمی دونم مصداق این حرف شما چیه ...
اما تنها درد بی درمون از نظر من مرگه ... که اونم چندان بی درمان نیست ...
باشه برای بعد ...

زمستانه سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:23 http://winter.blogsky.com

اما به چه قیمتی؟!

زمستان عزیز ...
هدف ، راه و وسیله رو توجیه میکنه ... هر هدفی قیمتی داره و ارزشی ... اگهارزشش رو داشته باشه هر بهایی رو باید پرداخت ...
اگر ارزش نداشته باشه ... اون هدف رو رها کن ... در زندگی کارهای مهم تری هم هست ...

گل بی خار سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 14:58 http://samangol118.persianblog.com

هیچ چیز غیر ممکن نیست مگر خود کلمه ناممکن .. سلام و هزار سلام .. دلت شاد باشه و یادت نره زمین گرده .. یا حق

زمین گرده ... آسمون آبی ...

یک پسر خوب سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 23:23 http://dl2.blogsky.com

فهمیدن منظور جملاتی که مینویسی ....
سخت هست ، اما نا ممکن نیست ....

خیلی از جوابی که دادی خوشم اومد ...

صادق چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:31 http://restart.blogsky.com

خودمونیمااااا
تو هم وبلاگت سبک خاص و منحصربفردی داره هاااااااااا
مطالب کوتاه و گویا
به همراه نظات (زوایای دید افراد به یک مسئله) و ژاسخ به اونها
....

خودمونیماااااااا ... اگه نوشته هی اول حقیر رو بخونید من کلی می نوشتم ... ولی دیدم دیگه مردم ما از دراز خوانی خسته شدند ...

نرگس چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 15:19 http://www.rozaneh1001.blogsky.com

باران باران باران...چرا یه چیزایی نا ممکنه باران عزیز خود آدما برای همدیگه نا ممکن میکنن...

خود آدما نا ممکن می کنن ...
و تو می تونی ممکنش کنی ... سخته ولی نا ممکن نیست ...
دربارش فکر کن ... بهم بگو که هنوز هم نا ممکنه ؟!
من منتظرم ...

مهران پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 00:57 http://bobogoal.blogsky.com

اره همه چیز سخته ٬ اما مزه زندگی به همین سختی هاست و به راه هائی که برای ممکن کردن این مشکلات و سختی ها ٬ ما انسان ها انتخاب می کنیم .
هیچ کس دیگر دلش برای دیگری نمی سوزد ٬ هیچ کس دیگر جویای حال دیگری نیست .
آپدیت شد .

شاید مزش به همین باشه ... ولی من از غذای شور زیاد خوشم نمیاد ...

صادق پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 14:05 http://restart.blogsky.com

برای یادداشت «چهارشنبه»:

وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد از بغل بیرون
...

کبریت های صاعقه پی در پی
خاموش می شود
شب همچنان شب است ...

صادق شنبه 13 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:51 http://restart.blogsky.com

برای یادداشت «برای گورستان بم» :

آبادی‌ام ملول شد از صحبت زوال ...
((سهراب))

بهار یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 16:15

همیشه همین طوری بودی ؟
دلم برات تنگه . چرا ؟

دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند ...
........
باد می آید .....
هجوم ترانه ها ...

زمستانه یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 16:31

من لذت میبرم وقتی میبینم جواب نظراتو با حوصله میدی. از با کلاسی کارتم خوشم اومد. همینطور از جوابی که واسه من نوشتی. ولی هدف نباید وسیله رو توجیه کنه باید وسیله ساز باشه،انگیزه دهنده باشه .

هدف وسیله رو توجیه می کنه ...
بحث هم نکن ...:دی

صادق یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 17:59 http://restart.blogsky.com

برای روزهای بعد از زلزله‌ی «بم»:

ما از چنان روزهائی گذشته ایم
که میتوانستیم هزارساله شویم
و هنوز کودکانی هستیم
با چشمان گشاده از حیرت
دست در دست هم
پا برهنه
در آفتاب می دویم.

((ناظم حکمت))

آفتاب بی شرمانه می تابد ...
کوکان آفتاب را تاب نمی آدند ...
سایه بانی باید اندیشید ...

صادق دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 19:05 http://restart.blogsky.com

آپدیت نمی‌فرمایید؟!!!!!!!!!!!!!

کاش همه چیز دست خودم بود ...
بعضی وقت ها دلم می لرزه ...
بعضی وقت ها خودم می لرزم ...( توضییحش باشه برای ... )

عمو هندونه دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 23:11 http://hendoone.blogsky.com

سلام !
ما برگشتیم ... هندونه تابستونی که میخواستین دیگه
زت زیاد

وقتی می نویسی ( یعنی قبلا می نوشتی )
می دونستی که بقیه میان می خونن ...
و حتما نبودنت مهم بوده ...
خوشحالم این قدر حرف های نزدت زاید شد و لبریز که باز برگشتی ...

نرگس سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:39 http://www.rozaneh1001.blogsky.com

بارااااااااااااااااااااااااااااااااان!

جانم ... چرا داد می زنی ؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:15

سه عقربه، که سه تا خنجرند بعد از تو
گلوی ثانیه را می درند بعد از تو
همین خطوط که بر حول خویش می گردند
پر از دقایق هول آورند بعد از تو
و در نمایش این قتل عام وحشتناک
تمام ثانیه ها بی سرند بعد از تو

نمی‌خوای بنویسی؟!!!!

می خواستم ولی نمی شد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد