شامگاه ...

گل ها را آب داد ... گوش سپرد به قطرات آبی که از بالکن می ریخت ... دیوار خیس می شود و می پوسد ... فردا ... وقتی بالکن فرو ریخت او ماند میان زمین و آسمان ... آرام ، زیبا ... و در دو دستش ... دو گلدان شمعدانی ، بر لبش لبخند ... « یانیس ریتسوس »
نظرات 11 + ارسال نظر
امیروووو یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:21 http://zireh16sal.blogsky.com

سلام
منم خیلی از شعر های شاملو خوشم میاد
اگه با تبادل لینک و لوگو موافقی به من نظر بده
مرسی
بای

من فقط یه سوال دارم ... چه طور به این نتیجه رسیدی که من و تو با هم تبادل لینک کنیم ؟

مسافر هتل کالیفرنیا یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:23 http://sokote-marg.blogsky.com/

سلام
خیلی زیباست

سارا یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 13:31 http://dailynotes.blogsky.com

دردناک بود....
انتخاب مرگ؟

حامد یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 15:29 http://dohich.blogdrive.com

Vaoowww. ohhhh. ooooh

م.بهتاش یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 15:37 http://sunset.blogsky.com

چرا شاملو؟
اگر هم شاملو چرا پس اشعار دیگران؟
یخورده عنوان وبلاگت برام نامفهومه. بهرحال:
هر آنچه می توانستم گفته باشم گفته ام؟ «شاملو»

اسمش شاملو به دو دلیل
۱. من خیلی شاملو رو دوست دارم
۲. اکثر شعر ها هم یا مال شاملوست یا ترجمه ی شاملو...

********
برای تو و خویش
چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها . نشانه ها را در ظلماتمان ببیند

گوشی که صداها و...

برای تو و خویش
روحی آرزو می کنم
که این همه را
در خود گیرد و بپذیرد
مارگوت بیکل
ترجمه ی احمد شاملو

دامو یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 18:23 http://md.blogsky.com/

سلام... متشکریم که به ما سر زدید ... کوتوله ها هم بی صبرانه منتظر ۱ تیر هستند. به هر حال ما امیدواریم بتوانیم با همکارانی مانند شما رابطه گرم و دوستانه ای داشته باشیم. به امید شادی شما ... خدا نگهدار

کاش کوتوله ها صداشون نمی کردی !!!

نرگس یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 23:24 http://rozaneh1001.blogsky.com

عجب تصویری داده شاعر....

حسین دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:35 http://farahan.blogsky.com

سلام ، به تعداد دوستداران شاملو ، اسم من رو هم اضافه کن ... من فکر می کنم هر کسی شاملو را بشناسد به او علاقه مند خواهد شد و در این تردیدی نیست ... ممنون که به من سر می زنی ... بر زردی برشته گندمزار ، بی کرانه باشی و پایدار

زمستانه دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 17:53 http://winter.blogsky.com

من دیده ام مردی را که جانش را فدا کرد تا برای کسانی که دوست داشت آرامش مهیا کند و حسرت خوردم که چرا؟ ولی اگر او این کار را نمی کرد دیگر جای حسرتی نبود!

منو به یاد شریهتی انداخت ... سال مرگش نزدیکه ...

صادق دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 22:45 http://restart.blogsky.com

«فردا» ...
چرا همه به این واژه‌ی ... فکر می‌کنند؟

و چشمانت با من گفتند :
که فردا
روز دیگری است

صادق سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:24 http://restart.blogsky.com

چه عجب !
شما جواب نظر ما رو هم دادی !!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد