ای کاش ...

ای کاش آب بودم ... گر می شد آن باشم که خود می خواهمی ... آدمی بودن ...حسرتا ! ... مشکلی است در مرز نا ممکن ... نمی بینی ؟ ... آه ای کاش به بی خبری قطره ای بودم ... از نم باری ... به کوهپایه ای ... نه در اقیانوس کشاکش بیداد ... سر گشته ی موج بی مایه ئی . « احمد شاملو/ مدایح بی صله / ای کاش آب بودم »
نظرات 6 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 13:42 http://lahzeh.blogsky.com

قطره بودن بر مدار هیچ بهتر است یا انسان بودن بر مدار هیچ یا نبودن؟!

فریاد ناکام دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 14:09 http://siamakir2.blogsky.com

سلام.
خوشحالم که با وبلاگت آشنا شدم. این اشنایی رو مدیون نام گرانقدر احمد شاملو هستم. امیدوارم که از این نام به نحو درستی استفاده کنی و نام شاملو رو سیاه نکنی.
موفق و پیروز باشی.

امیدوارم نکنم ...اگه داشتم سیاه میکردم شما بگو ...

دنیا دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 19:30 http://donyayeman.blogsky.com

سلام باران عزیز.خوبی؟.
مرسی سر زدی .شاد باشی عزیزم.

صادق سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:51

طوفانی از تبر
ناگه به جان جنگل
افتاد
و هر چه را کاشته بودیم
طوفان به باد داد

در گرگ و میش آتش و خاکستر
جنگل ولی هنوز
نفس می کشید
جنگل هنوز هم
جنگل بود
هر چند در دلش
جای هزار خاطره تاول بود

جنگل بلند و سبز
بپا خاست
و با تمام قامت
این قطعنامه را
با نعره ای بلند و رسا خواند:

جنگل هجوم طوفان را
تکذیب می کند!
جنگل هنوز جنگل
جنگل همیشه جنگل
خواهد ماند!

((قیصر امین پور))

زمانی اصلا از امین پور خوشم نمیومد ... شاید چون شعر های جالبی ازش نخونده بودم ... ولی الان کلی نظرم عوض شده ... واقعا قشنگ شعر میگه ...

یارو سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 14:00

آرش چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:38 http://arash63.blogsky.com

آه از بی خبری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد