آنان که به زندان اندرند .... و آنان که به تبعید گاه ها شده اند ... هر بار که آهی بر آرند ... نگاه کن ! ... این جا برگی به سپیدار می لرزد ... « انتظار / یانیس ریتسوس/ همچون کوچه ی بی انتها »
نظرات 5 + ارسال نظر
صادق چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 14:43

دلتنگی‌هایت را
می‌سرایی در باد
فردا
بیدها به بار می‌نشینند...

این روزها که می گذرد هر روز
احساس می کنم
که کسی در باد فریاد می زند ...

سعید چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 17:30 http://andromeda.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی دارید درسته که خیلی از ادبیات سر در نمیارم ولی خوندن بعضی از نوشته هاتون برام جالب بود .
به هر حال خیلی لطف کردید و به من سر زدید .
اگه گذرتون اونطرفا افتاد خوشحال میشم یه سری بهم بزنین .
فعلا
خداحافظ
سعید

من چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 19:58

آه٬ دیگر برگی نمی جنبد...

زهره چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 23:38 http://zohre.blogsky.com

سلام عزیز.
مرسی از نظرت.
و اما وبلاگ زیبا و پر معنی داری.امیدوارم بتونیم دوستان خوبی واسه هم باشیم.
موفق باشی.
یا حق

طه پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:30 http://infinity.blogsky.com

شهر من!!!
وبلاگت زیباست!!!
ممنون از سر زدنت!!!
راستی!!چرا تا یکی میگه من عاشقم همه گوشها تیز میشن؟؟
بابای

من گوشام همیشه تیزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد