...

سبز می خواهمت ... سلام ... خیلی خوش گذشت ... شاید برای یاد آوری خاطراتی که برام خیلی شیرین بودند ... از هراز رفتیم ... کوه خالی .. برف سپید ... جاده شلوغ و من دلتنگ ... ساعت ۱۰:۱۸ زمین دور جدیدی رو شروع کرد ... و من هنوز همونم ... خسته ... دلتنگ ... امروز برگشتیم از هراز... کوه سبز ... به ۱۰۰ رنگ سبز ... درختان به شکوفه نشسته ... دماوند مثل همیشه .. با شکوه ... دشت پر از برف ... جاده خلوت ... و من دلتنگ تر ...
نظرات 7 + ارسال نظر
DIVOONE دوشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 20:59 http://SHEL-S.PERSIANBLOG.COM

اووووووول

DIVOONE دوشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 21:00 http://SHEL-S.PERSIANBLOG.COM

خیلی قشنگ بود . سال نو مبارک

حمیدرضا دوشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 21:22 http://hamid-game.blogsky.com

سلام
وبلاگ بسیار توپی دارید . به ماهم سربزنید .
راستی اگر موافقید در قسمت نظرات بنویسید تا با هم تبادل لینک یا لوگو کنیم
از وبلاگ بسیار خوبت ممنون
خداحافظ

صادق دوشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 22:48 http://restart.blogsky.com

با این همه زیبایی که خودت میگی، چرا دلتنگ تر؟!!!

دلتنگ تر برای این همه زیبایی...

بیریا سه‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:16 http://nemad.persianblog.com

سلام - همیشه بهاری و دلشاد باشی - بابا همه خونه تکونی میکنن تو هنوز نکردی - ما که کلی خوش شدیم و دوباره دلتنگ شدیم تو دلتنگیتو عوش نکردی - روزای سبزی داشته باشی

دیدین ... حتی حاضر نیستیم فکر کنیم به این که بقیه چه مشکلاتی دارن ...

می سه‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 13:31

سلام!
من هم میتونم فارسی بنویسم!!!

اگه از هراز بگذری و دلتنگ باشی هنوز
اگه جای من بودی چیکار میکردی؟
هفت سین بدون سین!!!

دل قوی دار که دادار عالم ... (بقیه این شعر یادم نمیاد)

مگه نگفتی دلت این جاست ... ها ؟ ... مهم نیست ... حداقل تو دلت خوشه که چون این جا نیستی و چون هفت سینت بدون سین شده و .... دلتنگی ... من چی بگم ... اینجا ... کنار هفت سین ... توی هراز ... صدای آب ... کوه های سبز ... درختان سپید ... دماوند استوار ... تونل های دوست داشتنی خودم ... و این دل گرفته ... امسال بد جوری اعصابم داغونه ... همه نیست ... این نیز بگذرد ... راستی من این شعر رو نخوندم اگه می خوای بگو مال کیه شاید پیدا کردم ... فقط زود تر چون من فردا دارم میرم یزد ... خط فارسی هم مبارک ... چقدر طول کشید تا این دو خط رو نوشتی ؟ ....

می سه‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 14:16

میری یزد؟
همیشه به گردش!!! به بادگیرهای دولت آباد هم سر بزن...

راستش من هم یادم نیست که شعر مال کیه اما فکر کنم همین یه تیکه ای که یادم بود کافی باشه نه؟؟

خوب تو چرا دلت گرفته؟ اگه مهم نیست و این هم گذرد چرا به خودت سخت میگیری؟ البته من نباید این حرف ها رو بزنم چون خودم به اونا عمل نمی کنم. ادم یه وقت هایی فکر میکنه حقیقت مث سنگ میخوره توی سرش. هرچند که گاهی اون سنگ واسه یکی دیگه برت شده باشه.....

شنیدی که می گن « وصف العیش نصف العیش » ... اومدم براتون میگم چه خبر بود ... فکر نکنم ... جاده اش چیز جالبی باشه ... ولی توی بادگیر ها حتما به یادت خواهم بود ... متاسفانه اون یه بیت هم کافی نیست ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد