-
کیفر
جمعه 28 آذرماه سال 1382 10:12
« دختران شالیکار .....نتها آوازهایشان ....در امان از گل و لای ».................. سلام .......صبح جمعتون به خیر........... به مسئله فکر کردید ؟ .......جوابی براش پیدا کردید .........امیدوارم که از هایکو ها خوشتون اومده باشه ......حرف که نمی زنید من باید حدس بزنم که حضرات از چی خوشتون میاد ............می خوام براتون یه...
-
« کوری»
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1382 19:36
« با تربچه هایش راه را نشان میدهد ، تربچه چین »......................... سلام......... نمی خواستم درباره ی مسائل سیاسی بنویسم ...........اما امروز که « آریل شارون » رو دیدم تنها فکری که از ذهنم عبور کرد این بود که : بر خلاف یه اعتقاد عامیانه تمام چاق ها هم مهربون نیستند ...... البته نمونه های وطنی هم برای اثبات این...
-
هایکو
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1382 11:11
آه ای حلزون .........از کوهستان فوجی بالا برو ....اما آرام آرام......
-
هایکو
چهارشنبه 26 آذرماه سال 1382 21:12
وه،وه!......تنها همین را می توان گفت........برای گیلاس های کوه پوشینو
-
هایکو
چهارشنبه 26 آذرماه سال 1382 18:01
داوودی های زرد .......... داوودی های سفید .......... به ذکر نامی دیگر نیاز نیست
-
یه سوال....
چهارشنبه 26 آذرماه سال 1382 16:28
من یه سوال دارم که جواب دادنش اصلا زحمت نداره ...پس لطفا جواب بدید ....من پینگیلیش بنویسم بهتره یا فارسی ....... ممنون میشم اگر جواب بدید .....تا ...
-
نام ها و افسوس ها
چهارشنبه 26 آذرماه سال 1382 16:21
سلام..... تمام متنی که نوشته بودم پاک شد ......برای آدمی با سرعت من نوشتن دوباره ی اون متن یعنی فاجعه ......ولی مهم نیست .......من دوباره مینویسم............... یه دوستی به نام « غریبه » پیغام گذاشته بودند که : حیف برای شاملو در زمان حیاتش کاری نتونستیم بکنیم ...... آدم های بزرگ با تفکرات نو عموما در زمان حیات خودشون...
-
برای احمد شاملو
سهشنبه 25 آذرماه سال 1382 23:38
سلاخی می گریست.......... به قناری کوچکی دل باخته بود............ شعر از : احمد شاملو سلام...... ۱. ۲۱ آذر ماه ، هفتاد و هشتمین زادروز تولد « احمد شاملو » بود ، که من با یک هفته تاخیر به شما تبریک می گم...... ۲. سعی می کنم از این به بعد اگر تونستم بعضی از کتاب ها رو اینجا معرفی کنم ....... الزاما تازه تالیف نیستند...
-
اولین سلام...
سهشنبه 25 آذرماه سال 1382 11:43
سلام من باران هستم.... فکر نمی کنم دختر یا پسر بودن من برای شما فرقی داشته باشه .... مهم حرف ها یی است که قراره به هم بزنیم.... من چون تازه کارم خوشحال میشم از نظراتتون استفاده کنم ... تا وقتی شما چیزی نگید من حرف ها یی رو میزنم، یا شعر ها یی رو می نویسم که خودم دوست دارم.... ولی وقتی شما نظر بدید ماجرا فرق داره ........
-
برای تو و خویش...
سهشنبه 25 آذرماه سال 1382 10:50
برای تو و خویش چشمانی آرزو میکنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند... گوشی که صداها و شناسه ها را در بی هوشی مان بشنود... برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد... و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد... و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است ، سخن بگوییم... شعر از :...