برای تو و خویش...

برای تو و خویش چشمانی آرزو میکنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند... گوشی که صداها و شناسه ها را در بی هوشی مان بشنود... برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد... و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد... و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است ، سخن بگوییم... شعر از : مارگوت بیکل ترجمه از : احمد شاملو (همچون کوچه بی انتها)
نظرات 2 + ارسال نظر
هما سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:07

شروع خوبی بود موفق باشید

مرتضی سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:34 http://loveyou.blogsky.com

سلام خوبی شما باید از مرور گر ۵.۵ به بالا یا اگه از ویندوز اکس پی استفاده می کنید در همون ویندوز این تصویر ها می یاد خوش باشی بای در ویندوز اکس پی ادیت کن

خیلی خیلی ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد