خانم مارگوت بیکل

«می خواهم آب شوم در گستره افق ... ان جا که دریا به آخر می رسد و دریا آغاز می شود ... می خواهم با هر ان چه مرا در بر گرفته یکی شوم ... حس می کنم و می دانم ... دست می سایم و می ترسم ... باور می کنم و امیدوارم ... که هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد ... می خواهم آب شوم در گستره افق ... آن جا که دریا به آ خر می رسد و دریا آغاز می شود ...» از خانم مارگوت بیکل
نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 20:42

salam
omidvaram movafagh bashi
nazareto ham dar mored tabdoole link be man begoo
shad bashid

اولا که من اصلا بلد نیستم ... ثانیا من اصلا آدرس وبلاگتون رو ندارم که ببینم خوشم میاد یا نه ... لطف کنید این بار آدرس بدید ...ممنونم...

تاریک خانه سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 21:51 http://darkroom.blogsky.com

شروع های زیبایی است زمستان و برف...
از خواندنشان لذت بردم.

پایدار بمانید

پویان سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 22:40 http://Pooyan.Blogsky.com

خیلی قشنگه. موفق باشید.

رابین هود چهارشنبه 3 دی‌ماه سال 1382 ساعت 16:47

ببار‌ ای برف ...
پس از داوودی گلی‌ مباد....


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد