سهم من از این دنیای تمدن ..همینه

« زمستان ... سنگ قبری قدیمی ... نشانه راه در برف »..... سلام ... تازه از بیرون اومدم ... زا صدای بوق و دعوا و ترافیک . سرما و .... داشتم فکر می کردم این عصر تکنولوژی برای روح ما چه کرد ... جز خستگی و سر در گمی .... می خواستم بشینم یه کتاب بخونم که بتونم براتون عکس های قشنگ بذارم ... سایت های مورد علاقم رد از همین جا بهتون معرفی کنم ... براتون موسیقی بذارم ...ولی امروز ... همین الان منصرف شدم ... شما که هر جا دلتون بخواد از این چیزا پره .... پس من بهتره کار خودم رو بکنم ... براتون شعر بخونم ... کتاب معرفی بکنم .... همین ... و شما بخونید ... شاید هم لحظه ای لذت ببرید و از اینجا برید ... توی عصر کامپیوتر و سرعت زندگی کردن خیلی سخته ... یه شرایطی رو می طلبه که من ندارم ... من از این همه فن آوری فقط همین یه صفحه رو می خوام تا برای خودم و شما بلند بلند شعر بخونم ...همین ...اما کتاب امروز ..« باده ی کهن » از « اسماعیل فصیح » ... اگر کتابی از ایشون خونده باشید می دونید که اکثر نوشته ها شون یه دشواری نه چندان دلچسب داره .... ولی این کتاب این طوری نیست ... آخرش با یه تعلیق ( نمی دونم این واژه درست یا نه ...اگر نبود بعدا درستش می کنم ...) شیرین تموم میشه .... یه جاذبه ی خاصی داره ...اون قدر زیاد که میشه یه روز تمومش کرد ..ولی باید دوباره خوند تا فهمید ..همون سهل و ممتنع....که خیال می کنی فهمیدی ولی تازه آخرش می فهمی که متوجه نشدی ........امروز می خوام یه شعر هم از آخوان ثالث براتون بنویسم ...که خیلی هاتون این رو توی سریال « پلیس جوان » شنیدید ... من همچین مشکلی ندارم ولی این شعر رو خیلی دوست دارم ...« دریچه ها » .... ما چون دو دریچه رو به روی هم ... آگاه ز هر بگو مگوی هم ... هر روز سلام و پرسش و خنده ... هر روز قرار روز آینده ... عمر آینه ی بهشت اما ...آه ....بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه ... اکنون دل من شکسته و خسته است ... زیرا یکی از دریچه ها بسته است ... نه مهر فسون نه ماه جادو کرد ... نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد ... »( از کتاب آخر شاهنامه/تهران / دیماه ۱۳۳۵ ) ..... ساعات خوبی داشته باشید ...
نظرات 1 + ارسال نظر
فرهاد سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 17:36 http://farhad86.blogsky.com

باریکلا
همیشه از اخوان بنویس
مرسی ...
اگه اومدی وبلاگم دوباره فکر نکنی که این همون عکسه هه
اون شاملو بود. پیداشم نکردم

من همون بار از شما عذر خواستم که زود قضاوت کردم ... ولی باز هم ببخشید ... از اخوان هم می نویسم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد