جنگ
به پایان رسیده بود
ژنرال ها
با مدال های جدید
در خیابان بودند
شهید گمنام
از راه رسید
به آن ها نگاهی کرد
کلاهش را پایین کشید
و در جشن پیروزی
گم شد
داوود مرندی / از کتاب یخ همچون شعر
ta vaghty az yek zakhm ke jang iijad karde, hanoo khoon michekad,jang be payan nareside,,,, "jorj owrel"
شهیــد من!تو را از خاکريز ديگری آوردند..
عده ای جنگ را دیدند،عده ای جنگ را شنیدند،اینها خیلی سخت حرف هم را میفهمند ...«حسین پناهی»(نمایش اتاق رویا)
قهرمانان گمنام در زرق و برق نادانها گم شدند ....
جشن پیروزی ؟!
همچون خورشید که این روزهای خاموش کلاهش را پایین کشیده است و نمی دانم سر به کجا گذاشته است...ولی ژنرال ها تنها کلاهشان را بالاتر می گذارند.
siah, talkh, holnak
ta vaghty az yek zakhm ke jang iijad karde, hanoo khoon michekad,jang be payan nareside,,,, "jorj owrel"
شهیــد من!
تو را از خاکريز ديگری آوردند..
عده ای جنگ را دیدند،
عده ای جنگ را شنیدند،
اینها خیلی سخت حرف هم را میفهمند ...
«حسین پناهی»
(نمایش اتاق رویا)
قهرمانان گمنام در زرق و برق نادانها گم شدند ....
جشن پیروزی ؟!
همچون خورشید که این روزهای خاموش کلاهش را پایین کشیده است و نمی دانم سر به کجا گذاشته است...
ولی ژنرال ها تنها کلاهشان را بالاتر می گذارند.
siah, talkh, holnak