تشنه بودم ،
پاهایم در سنگلاخ آرزوها آزرده و وامانده بود ،
قلبم تاب و توان مهر ورزیدن نداشت
و روحم ...
از شرابی طهورا سیرابم کردی ،
پاهایم را در حریر نوازش آسمانی پوشاندی ،
قلبم را به نسیم عاطفه و ایمان جلا دادی ؛
و روحم را ...
اینک ؛
نشسته بر هلال رمضان
برای شیطان زمینی دست تکان می دهم ...
برای رمضان هیچ ندارم که بگویم . اما برای ماه و هلالش می توانم صحبت کنم و بگویم . شاید تا صبح ...
(برای خودم مینویسم و شروع ماه مبارک رمضان چون شروعش در این ساعات برایم این گونه است:)
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید نشو
آن چنان رو شب رحلت چو مسیحا به فلک
کز چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
پنجره ای گشوده شده ...
خدا کنه بتونیم خوب شدن رو تمرین کنیم فرصت خوبیه .
البته منظورم خودم بود چون خیلی بدم
من نمی گم شما بدیا .. همه بدیم ... ولی شدت و ضعف داره ...
کسی که خیال میکنه اصلا بد نیست .. بدون خیلی بده !
اندکی بدی در نهاد تو
اندکی بدی در نهاد من
اندکی بدی در نهاد ما ...
و لعنت جاودانه بر تبار انسان فرود می آید
غریبه نیستم....ما از تبار همیم
غریبه گانی از یک تبار !!!!
خوب باشیم خوب زندگی کنیم و مهمتر اینکه خوب بمونیم
و انسان بودن
چیزی است در مرز نا ممکن ...
در مرز نا ممکن ..
سخت هست اما نا ممکن نیست !
ماه میهمانی خدا ... گر لیاقتش باشد ...
جسارت به اعتقاداتتون نباشه
با این سن کمی که دارم ، اومدن و رفتن ماه رمضان ، با سوء استفاده هایی که ملت ازش میکنن ، واسم خسته کننده شده .... نمیدونم شماها که سنتون بیشتر از منه چطوری هر سال رسیدن این ماه رو هی بهم تبریک میگین و ..... !؟
** ضمنا من از کامنت شما ناراحت که نشدم هیچی ، خوشحال هم شدم که شما سر میزنی .... اون کامنتی هم که واسه مطلب قبلی گذاشتم ، منظور خاصی نداشتم ، خزعبلاتی بود که تراوش شده بود ، خواستم شوخی کنم ،اگر منظورم رو بد رسوندم عذر میخوام!
اولا جسارت نیست بحث طلبگیه .
دوم : همچین میگی سنتون از من بیشتره کسی ندونه خیال می کنه من ۳۰ سالمه .
سوم : من نمی دونم بد فهمی مردم چه ربطی به اصل ماجرا داره . ها ؟
من برات بعدا توضیح میدم باشه ؟
تو هم از راه خودت به خدا میرسی. موفق باشی.
دوست داری من بهت لینک بدم؟
در مورد پرچین هم حق داری. ولی فرض کن تو بیابون ۱۰۰۰ کیلومتر هم راه بری توجهت به چیز خاصی جلب نمیشه. اما اگر یه جای کوچیکو ببینی پرچین داره حتما برات سوال ایجاد میشه اونجا چیه که دورش پرچین داره؟.....
یه کم خل بازیه ولش کن. من دارم برمیگردم....
مهم پیدا کردن راهه ... نرسیدن ریاد مهم نیست ..
یه عزیزی می گفت : مسیر هم جزیی از مقصده ...( نقل به مضمون ... دقیق خاطرم نیست ) ... اگه راه رو پیدا کردیم ... راه رسیدن به مقصد رو هم پیدا می کنیم ....
توی یه بیابون یه پر کاه هم جلب توجه می کنه ... چه برسه به یه پرچین ...
ولی حواست باشه چیزی که ارزش داشته باشه دورش پرچین بکشی تو بیابون بعیده پیدا بشه !!!
ماجرای لینک برای من مهم نیست اما اگه شما مایلید من برای لینک دادن به شما منعی ندارم .
برگشتن مهم تر از نوعشه ...
اگه از من بپرسید چه موجودیه که روی هلال ماه میشینه٬ میگم شیطونک (جوکر) ورق های بازی. با لباس چهارخونه ی زرد و قرمز و لبخند گشادش٬ خوشگل ترین شیطونیه که میشه تصور کرد. قصه جالب تر میشه اگه اون شیطونک روی هلال ماه مبارک نشسته باشه و برای بقیه ی دوست های زمینی ش که احتمالا بد تیپ تر هم هستند دست تکون بده!
شوخی میکنم٬ به دل نگیرید. تصویر قشنگی بود٬ خواستم حس خودم رو هم بگم...
سلام . وبلاگ زیبایی دارید ....... ماه مبارک رمضان رو به شما تبریک میگم . شاد باشی .
منظورم با شخص شما نیست . ولی با شما هم هستم . من نمیدونم اجباری گذاشتم برای نوشتن اینجا ؟
هنوز نفهمیدم بقیه برای چی وبلاگ می نوسن ...
من خودم رو می دونم ... می نویسم تا حرفم رو زده باشم ... همین ...
مهم نیست چند نفر می خونن یا نظر میگذارن ( اگه به نظرتون حقیقت غیر اینه کمکی نمی تونم بکنم ... چون احساس می کنم اینو نشون دادم ) ...
من نمی دونم وبلاگ قشنگی دارین یعنی چی ؟
نمی دونم شاد باشی یعنی چی ؟
نمی خوام هم بدونم .. بارها در مقابل این نظرات سکوت کردم ولی از این به بعد اگه کسی می خواد از این چیزا برای من بنویسه ننویسه لطفا ...
شاید اگه صادقانه می گفت بیا وبلاگم رو ببین که تعداد بازدید کننده ها یکی بیشتر بشه .. می رفتم ..
الان بعیده !
lkshdsdf
حق با توئه !!!