چراگاه
می روم که چشمه سار چراگاه را پاک کنم
تنها برای بیرون ریختن برگ ها درنگ خواهم کرد
و شاید منتظر بمانم تا صاف شدن آب را نیز ببینم ؛
دور نخواهم رفت
- تو هم بیا .
می روم تا گوساله ی نوزاد را
که در کنار مادر ایستاده است بیاورم
- چنان کوچک است که هرگاه مادر زبان بر تن او می کشد بر پای می لرزد
دور نخواهم رفت
- تو هم بیا .
رابرت فراست