دو دیوار ...و دهلیز سکوت ... و آن گاه ... سایه ای که از زوال آفتاب دم می زند ... مردمی و فریادی از اعماق ... مهره نیستیم ... ما مهره نیستیم ........ « ا. بامداد »
سلام و بازم سلام ... رسالتت پایدار باشه دوست من .. عمیق مینویسی ... همیشه دلت شاد باشه و یادت نره زمین گرده .. یا حق
همیشه دلم شاد باشه ؟! ... منظورم به شخص شما نیست ... به تمام کسانیست که این جمله رو دوست دارند .. یادمون نره ... (خودم هم یادم نره ) بی دردی بد دردیه ...
ما بازیگرانی مجبور به بازی در این صحنه ایم یا عروسکانی در دست خیمه شب باز پیر که شاید خود او بازیگر صحنه دیگریست !کسی چه میداند ؟ زندگی را به هر چیز میتوان تشبیه کرد و وقتی باورت شد تو دیگر در بند آن تشبیهی
گاه آن چه ما را به حقیقت می رساند خود از آن عاریست
باران عزیز...مرسی که به من سر زدی...اره...کاش همیشه آرزوهامون کوچیک و دست یافتنی بودند...ما که بزرگ میشیم آرزوهامونم بزرگ میشن...متن های کوتاه و قشنگی نوشتی موفق باشی....
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
Tarfee maham bIyaaaaaaa
دیگه ؟! به خدا ناراحت می شم اگه تعارف کنی !!!!
سلام. خوبی. وبلاگت خیلی خیلی قشنگ و مفیده. موفق باشی
زیبا می نویسی...همین!
هر کسی که بامداد رو دوست داشته باشه رو دوست خواهم داشت........چون دوست داشتن بامداد لیاقتی می خواهد
مردم خودشون در «مهره» بودن خودشون نقش داشتند ...
شما دیگه چرا صادق خان ..
ما محکومیم به « مهره » بودن ...
و چه آشناست و انگار فریاد نسل ماست که بارها و بارها از عبور کرده .راستی چه کسی از زوال آفتاب دم می زند؟
شعر نیستم که بخوانی
قصه نیستم که بگویی
....
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
سلام و بازم سلام ... رسالتت پایدار باشه دوست من .. عمیق مینویسی ... همیشه دلت شاد باشه و یادت نره زمین گرده .. یا حق
همیشه دلم شاد باشه ؟! ...
منظورم به شخص شما نیست ... به تمام کسانیست که این جمله رو دوست دارند ..
یادمون نره ... (خودم هم یادم نره ) بی دردی بد دردیه ...
ما بازیگرانی مجبور به بازی در این صحنه ایم یا عروسکانی در دست خیمه شب باز پیر که شاید خود او بازیگر صحنه دیگریست !کسی چه میداند ؟
زندگی را به هر چیز میتوان تشبیه کرد و وقتی باورت شد تو دیگر در بند آن تشبیهی
گاه آن چه ما را به حقیقت می رساند خود از آن عاریست
باران عزیز...مرسی که به من سر زدی...اره...کاش همیشه آرزوهامون کوچیک و دست یافتنی بودند...ما که بزرگ میشیم آرزوهامونم بزرگ میشن...متن های کوتاه و قشنگی نوشتی
موفق باشی....