*گر آمدنم به خود بدی ، نامدمی ... ور نیز شدن به من بدی کی شدمی ... به زان نبدی که اندر این دیر خراب ... نه آمدمی ، نه بدمی ، نه شدمی ...** از آمدنم نبود گردون را سود ... وز رفتن من جلال و جاهش نفزود ... وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود ... کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود ... *** بر خیز و مخور غم جهان گذران ... بنشین و دمی به شادمانی گذران ... در طبع جهان اگر وفایی بودی ... نوبت به تو خود نیامدی از دگران ... **** از جمله ی رفتگان این راه دراز ... باز آمده ای کو که به ما گوید راز ... القصه در این دوراهه از راه نیاز ... چیزی نگذاری که نمی آیی باز
سلام بارن جان .. خوبی ؟ میشناسی ؟ میدونم که نمیشناسی ... راحنمایی می کنم آدرس میل من رو داری ... حالا دیگه خیام رو میکنی آره .. اینم برای تو ... ( راستی چرا این قدر نقطه میگذاری ؟ ...)... افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد / وز دست اجل بسی جگر ها خون شد / کس نامد از آن جهان که پرسم از وی / کاحوال مسافران دنیا چون شد . یادت اومد بری میل بزن . یه کمی هم بی خیال شو . ول کن این مملکت و سیاست بازس رو . عجیبش این جاست سیاسی نمی نویسی . خاتمی .آقاجری .خامنه ای . نترس نمی بندنت . خوش باشی عزیز .
سلام ... من به اون کندی هم که شما خیال کردی نیستم ... نقطه میگذارم چون ورژن این کامپوتر پایینه نمی تونم سر خط بنویسم ( متوجه منظورم که میشی ؟) ...
در مورد جناب مستطاب خامنه ا ی همین بس که « کارم از گریه گذشتست بدان می خندم » ... من خیلی وقته بی خیال شدم وگرنه تا الان ۱۰۰۰ بار دیوانه شده بودم ( هر چند بقیه می گویند یه کمی هستم !! فقط کمی ؟!) ... آدم با کسی حرف می زنه ، برای کسی حرص . جوش می خوره که طرف حرف آدم رو بفهمه ... من برای همین دیگه درباره ی خامنه ای حرص نمی خورم ( چون ...) ... درباره ی خاتمی معتقدم هر آنچه می نونست بکنه ، کرد ... هر چند امثال من وتو خیلی قدر نشناس تر از اونی هستیم که برای همین کارها هم ازش تشکر کنیم ... در مورد سید هاشم آقاجری ... راهش نشون میده که احتیاجی به دفاع کردن من وتو نداره ... اون حتی این ها رو قابل نمی دونه که بخواد ازشون تقاضای تجدید نظر کنه ... لنگستون هیوز میگه « اگه جلوی تیر هم می ایستی مردانه بایست » ... آقاجری مرگ قدرتمندانه رو به زندگی با ذلت ترجیح داده ... خوش به حالش که همچین روح بزرگی داره ...آره نگرانم ببندن اینجا رو ... ولی قانون بقا یه چیز دیگه میگه .. برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی ... که در نظام جهان ضعیف پامال است ...
سلام
موفق باشی مطالبت جالب بود
من عاشق آن دمم که ساقی گوید / یک جام دگر بگیر و من نتوااانم ....
راستی این که من یادم می رود که در ایران هستم به گمانم بهتر از آن باشد که بسیاری از انسان ها یادشان می رود که انسان هستند ... باید کاری که می توان کرد . تیری در تاریکی . اگر موفق نشویم عذاب وجدانی هم نداریم ...
کاملا موافقم ... وگرنه خیلی از کارهای خیلی هامون توجیه عقلانی نخواهد داشت ...
چون حاصل آدمی در این شورستان
جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خرم دل آنکه زین جهان زود برفت
و آسوده کسی که خود نیامد به جهان
((خیام))
تو شرایطی که الان دارم به شدت موافقم ... ولی شاید بعدا حرفم رو پس بگیرم ...
باران عزیز!
چرا بعد از نوشتن مطلب خبر آپ دیت شدن اینجا رو اعلام نمی کنید؟ (بسیار ساده است. کافی است بعد از نوشتن مطلب به این آدرس بروید و مشخصات وبلاگ را وارد کنید : http://www.blogrolling.com/ping.phtml )
این از اول. به عنوان دلیلی برای نیامدن به اینجا . و یا آمدن دیر به دیر.
- خیام شاعر کلاسیکی هست که یک بینش و جهان بینی متفاوت و گاه متضادی از شاعران متقدم دیگر داشته است و همین متفاوت بودن برای من جذابیت کلام اوست.
- گاها به این نتیجه می رسم که گذاشتن کامنت برای این وبلاگ چقدر سخته...
پایدار باشید
۱. چرا اسم نداری ؟ من نمی تونم « تاریک خانه » صدات کنم
۲. من از تکنولوژی هیچی سرم نمی شه ... ولی این کاری رو که شما گفتید امتحان می کنم ...
۳. اگه نظر دادن براتون سخته !! هر جور راحتید عمل کنید ...
۴. «گاها » اشتباهه .. کلمه ی فارسی با تنوین عربی ؟!!
۵. پیروز باشید .
به این نتیجه می رسم که گذاشتن کامنت برای این وبلاگ چقدر سخته...
منم باهاش موافقم...در صورتیکه خودت بهترین کامنتا رو مبذاری واقعا دلنشین و روون و از ته دل...
یه ۱۰ دقیقه ای طول کشید تا نظرات شما باز شد:)
من از طرف بلاگ اسکای شرمنده ... حالا امرتون چی بود ؟